زبانحال حضرت خدیجه سلام الله علیها
تا سـایـۀ تـو بر سـر دردانـۀ من است این خانه، ای رسول خدا خانۀ من است دل شورهام برای غریبیِ فاطمه است این خود دلیل اشک غریبانۀ من است مـــادر نــدارد و نـگــرانــم بــرای او بنگر سرش چگونه روی شانۀ من است وقتی عروس میشود این نور چشم من آیـا کـسی مـلازم ریـحــانـۀ مـن اسـت نُه سـاله میرود به سوی خـانـۀ عـلی نُه سالِ بعد شعـله به کـاشانۀ من است گویا کسی به خـانۀ من شعـله میکـشد آتش مگـر حریف به پـروانۀ من است اِنسـیّه را به کوچه مگر خـار میکـنند سیـلی مگر نـوازش جـانـانۀ من است ای دخـتـرم بـرای عــلـی آبـرو گـذار یـاریِ او دعـای صـمـیـمـانۀ من است اَمّن یجیب بر لب من نقـش بسته است ذکـر عـلـی دوای طـبـیـبـانـۀ من است مـیمـیـرم و فـدای رســول خـدا شـوم جـبـریـل هـمکلامِ حکـیـمانۀ من است پـیــراهـن رســول خــدا را بـیــاوریـد این هدیه بر عـطای فقـیرانۀ من است این پیـرُهن به هـفت کـفن بر تـنم کنید زیرا گـریز روضۀ غـمخانۀ من است آیا حـسیـنِ من کـفـن از بـوریـا شـود؟ این اولین عـزا به عـزاخـانۀ من است |